صدای پای زندگی











{سپتامبر 20, 2009}   سرانجام عشق به ایران

سهروردی را گفتند تا به کی از ایران سخن گویی ؟ گفت تا آن زمان که زنده ام . گفتند این بیماری است چون ایران دختره باکره ای نیست برای تو ، و گنج سلطانی هم برای بی چیزی همانند تو نخواهد بود .

سهروردی خندید و گفت شما عشق ندانید چیست . دوباره او را گرفته و به سیاهچال بردند.

ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید : “نماز عشق ترتیبی ندارد چرا که با نخستین سر بر خاک گذاردن ، دیگر برخواستنی نیست . ”

شبها از درون روزن سیاه چال زندان سهروردی ، اشعار حکیم فردوسی را زندانبانان می شنیدند و از این روی ، وعده های غذایش را قطع نمودند و در نهایت سهروردی از گرسنگی به قتل رسید…

منبع
http://www.perspolisnews.net/forum/showthread.php?t=3581



{سپتامبر 16, 2009}   جنگ خوب است یا بد ؟

بر دل مردم شهر نیشابور ترسی بسیار افتاده بود سپاه دشمن به نزدیکی شهر رسیده و تیراندازان و مردان نیزه بدست در پشت کنگره ها ایستاده و کمین گرفته بودند . ارگ فرمانروای شهر پر رفت و آمدتر از هر زمان دیگر بود یکی از سربازان محکم درب خانه خردمند پیر شهر را می کوبید و در نهایت پیرمرد را با خود به ارگ برد فرمانروای شهر نگاهی به صورت آرام و نگاه متین پیر مرد افکنده و گفت می دانم که گلایه ها در سینه داری اما اکنون زمان این سخن ها نیست به من بگو در این زمان چه راهی در پیش روی ماست . شهر در درون سپاه فراوان دشمن گم خواهد شد . دشمن شهرهای بین راه را به آتش کشیده و سرها بریده است . دیوارها و درهای شهر توان مقاومت زیادی ندارند . هیچ سپاهی هم به کمک ما نخواهد آمد ما هستیم و همین خونخواران پیش روی . لشکر آنها همچون نیزه ایی به سینه شهرمان فرود خواهند آمد.

10-300x225.jpg

ریش سفید شهر خنده اش گرفت : فرمانروا پرسید هنگامه جنگ و ستیز است نه جای خنده .
پیرمرد گفت فرمانروایی که می ترسد جان خویش را هم نمی تواند از مرگ نجات دهد چه برسد به مردم بی پناه را.
فرمانروا گفت سپاه دشمن در نزدیکی نیشابور است آن وقت من نهراسم .
ریش سفید گفت در این مواقع هر دو طرف سپاه به فرمانروای خویش و شجاعت او می اندیشند . مردم زندگی و امیدشان را در سیمای شما می بینند و سپاه دشمن هم به فرمانروای خویش .
فرمانروا اگر نباشد نه شهر باقی می ماند و نه سپاه دشمن. ریش سفید ادامه داد راه نجات ما از شمشیر های برهنه دشمن تنها و تنها در به زانو در آوردن فرمانروای آنها خلاصه می شود . شما در درون شهر هستید و آنهم در مرکز شهر و آنها در بیابان و بدون دیوار ، حال فرمانروایی که امنیت ندارد شما هستید یا دشمن ؟.
فرمانروای نیشابور گفت اکنون در اطراف فرمانروای دشمن پنجاه هزار شمشیر بدست حضور دارند چگونه به او دست یابیم . ریش سفید گفت نیشابور شهری بزرگ است بگذار دور شهر حلقه بزنند به این شکل سپاه دشمن پراکنده می شود و تعداد نگهبانان فرمانروای آنان نیز بسیار کم خواهد شد . آن گاه در زمان مناسب عده ایی را با تن پوشهایی همانند سربازان دشمن به سراغ او بفرستید و سپس سر او را بر نیزه کرده بر برج و باروهای شهر بگردانید تا ترس بر جان آنان فرو افتد در غروب همان روز طبل جنگ را به صدا درآورد به گونه ایی که همه حتی سربازان ما هم بدانند فردا کارزار در راه است. فردایش چون سپیده خورشید آسمان دشت را روشن کند سپاهی نخواهید دید.
در همین هنگام رایزنان دربار نیشابور وارد شده و پند و اندرز دادن را آغاز کردند آنها می گفتند جنگ به سود هیچ کس نیست خونریزی دوای درمان هیچ دردی نیست و قتل کردن عذاب دنیوی و اخروی خواهد داشت . فرمانروا رو به ریش سفید شهر کرده و گفت می بینی رایزنان شهر ما را . پیرمرد گفت نوک پیکان سپاه دشمن از همین جا آغاز می شود . فرمانروا با شنیدن این سخن دستور داد رایزنان ابله را به زندان بیفکنند .

اندیشمند یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : آنهایی که آمادگی برای پاسخگویی به تجاوز دشمن را با گفتن این سخن که : ” جنگ بد است و باید مهربان بود ، درگیری کار بدیست” را رد می کنند ، ساده لوحانی هستند که خیلی زود در تنور دشمن خواهند سوخت .

چهار روز گذشت دروازه های شهر نیشابور دوباره باز شد ، کشاورزان و باغداران به سوی محل کار خویش بازگشتند و زندگی ادامه یافت .
فرمانروای نیشابور تا پایان زندگی پیرمرد به خانه او می رفت و درس ها می آموخت .

ماخذ : http://bazkhord.sepehrblog.ir/more-14359.html



کتاب بعد سوم آرمان نامه ارد بزرگ به قلم فرزانه شیدا ، ارد بزرگ + Orod Bozorg + Great Orod

برای مطالعه هر بخش بر روی لینک های زیر کلیک کنید

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *آرمان*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *عشق*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *رنج و سختی*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *فرگرد گیتی*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *فرگرد سرپرست*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *فرگرد پیشوا*

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد * فرگرد کودکی *

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد * فرگرد سیاست *

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد * فرگرد مردان و زنان کهن

بعُد سوم (آرمان نامه ارد بزرگ) فر گرد *برآزندگان *



وظيفه هنر تجلي ايده هاست. شوپنهاور

شاهکارها با گذشت زمان کهنه نمي شوند ، اين بماند ، در هر زماني بسته به موقع و مقام جلوه و جمالي دوباره مي يابند چنان که گويي به تازگي مطرح شده اند . پرويز ياحقي

سامان از پس ساختار درست هويدا مي گردد . ارد بزرگ

هنر ، قدرت و توانايي نيست بلکه تسلي خاطر است . توماس مان

تن به تن آساني و کاهلي نبايد سپرد . کاري باش و از اين راه شادي و آسايش فراهم کن . بزرگمهر

با کسي گفتگو کن که رسيدن به خرد و آگاهي انديشه اوست نه خويشتن خويش . ارد بزرگ

آزادي حقيقي آن نيست که هرچه ميل داريم انجام بدهيم ، بلکه آن است که آنچه را که حق داريم بکنيم . ويکتور کوزن

توان خواهي مي تواند بر گذشت زمان پيروز شود . فردريش نيچه

انديشه و انگاره اي که نتواند آينده اي زيبا را مژده دهد ناتوان و بيمار است . ارد بزرگ

هر افتادني همان برخاستن است. آن کس که به اين حقيقت ايمان دارد به راستي خردمند است. ولسواني

وقتي انسان آنقدر ثروتمند شد که بتواند هر چه دلش مي خواهد بخرد ، مي بيند معده اش بيمار است و همه چيز را هضم نمي کند . شاتو بريان



{سپتامبر 14, 2009}   زندگی نامه لویی پاستور


تولد لویی پاستور
«لویی پاستور» ، کاشف بزرگ جهان ، در 27 دسامبر سال 1822 در شهر دول ، از شهرهای فرانسه ، پا به عرصه حیات نهاد.

کسب علم و دانش
لویی پاستور ، با اینکه در یک خانواده تهی‌دست متولد شد و پدرش هم به کار دباغی مشغول بود، با اینحال توانست تحصیلات خود را با استعدادی درخشان به پایان برساند. پاستور درجه لیسانس خود را از کالج سلطنتی Besancon گرفته، پس از اخذ دکترا در سن 26 سالگی ، در سال 1848 به سمت استاد شیمی دانشگاه استراسبورگ انتخاب گردید و در سال 1857 به سمت ریاست آکادمی علوم ( میل ) انتخاب شد.

او همچنین عضو اصلی فرهنگستان فرانسه بود و مجلس ، ماهانه 25000 دلار مقرری برای او تعیین کرده بود.

آغاز فعالیتهای پاستور و کشف مفهوم انانتیومری
پاستور در سال 1848 در مدرسه نرمال در پاریس ، آزمایشهایی را انجام داد. همان آزمایشها چند سال بعد ، او را بر آن داشت که پیشنهادی را مطرح کند که اساس و مبنای شیمی فضایی است. او برای کشف تجربه در بلور نگاری ، مشغول تکرار کارهای یک شیمیدان دیگر روی نمکهای تارتریک اسید بود. در این آزمایشها او چیزی را دید که قبلا کسی به آن توجه نکرده بود. سدیم آمونیوم تارترات غیر فعال نوری به صورت مخلوطی از دو نوع بلور متفاوت وجود دارد که تصویر آینه‌ای یکدیگرند.

او با استفاده از یک ذره‌بین و یک پنس ، با دقت و کوشش فراوان ، مخلوط را به دو توده کوچک مجزا کرد. یکی ، بلورهای راست دست و دیگری ، چپ دست. اگرچه مخلوط اصلی از نظر تاثیر نور قطبی ، غیر فعال بود، لیکن هر قسمت از بلورها که در آب حل می‌شدند، از خود فعالیت نوری نشان می‌دادند. به علاوه ، چرخش ویژه هر دو محلول دقیقا باهم برابر اما با علامت مخالف بود.

یکی از محلولها نور پلاریزه مسطح را به راست و محلول دیگر به همان مقدار به طرف چپ می‌چرخاند. این دو مخلوط در سایر خصوصیات کاملا مشابه هم بودند. از آنجا که اختلاف در چرخش نوری در محلول مشاهده شد، پاستور نتیجه گرفت که این اختلاف به مولکولها مربوط بوده، به بلور بستگی ندارد. وی پیشنهاد نمود که مولکولهایی که آن بلورها را تشکیل می‌دادند، مانند خود بلورها تصویر آینه‌ای یکدیگرند.

بنابراین ، پاستور وجود ایزومرهایی را پیشنهاد کرد که ساختمان آنها فقط از نظر تصویر آینه‌ای و خواص آنها فقط در جهت چرخاندن نور پلاریزه متفاوت بود و به این ترتیب ، مفهوم انانتیومری توسط پاستور کشف شد.

کشف میکروب توسط پاستور
پاستور از اینکه می‌دید مواد آلی ، نور قطبی را منحرف می‌سازد، حدس زد که باید موجودات زنده ریزی در این کار دخالت داشته باشند. چون به مطالعه میکروسکوپی پرداخت، مشاهده کرد که تخمیر شیره چغندر ، نتیجه عمل موجودات بسیار ریزی می‌باشد که به شکل کپک است و در تخمیر ناقص همین کپک با کپک دیگر ، تولید جوهر شیره می‌نماید. این بود که عنوان کرد برای جلوگیری از عمل موجودات مزاحم که مانع تخمیر می‌شوند، باید آن را جوشاند.

پاستور عقیده داشت که اگر شراب در معرض هوا باشد، ترش شده، تبدیل به سرکه می‌شود. این نظریه ، منجر به کشف یکی از بزرگترین معماهای عالم گردید و آن ، وجود جهان موجودات بسیار ریز بود که میکروب نام دارد. پاستور ، نظریه بوجود آمدن خودبخودی را رد کرد. او ، نتیجه این مطالعه را در سوم اوت 1857 به آکادمی علوم داد و ثابت نمود که مخمر احتیاج به کنتزل دارد تا بتواند زندگی نماید و اظهار داشت که شیر مانند شراب ، ترش نمی‌گردد، مگر اینکه موجودات ریزی به داخل آن راه یابند و همین موجودات ، اگر بوسیله جوشاندن و حرارت دادن از بین بروند، دیگر نه چیزی تولید می‌شود و نه عمل تبخیر صورت می‌گردد.

پاستور اعلام داشت که عامل بسیاری از امراض ، همین موجودات ذره‌بینی می‌باشند و با این اکتشاف ، بزرگترین خدمت را به بشریت کرد.

اثبات چرخه حیات
پاستور ، موضوع اینکه ««هر چیز که نابود می‌شود، از طرف دیگر بوجود می‌آید»» را که لاوازیه حدس زده بود، بر پایه و اساس محکم علمی متکی ساخت و وی اظهار داشت که بعد از مرگ ، موجودات ذره‌بینی که روی نعش قرار دارند، از فقدان هوا استفاده کرده و به زاد و ولد می‌پردازند و نعش را تجزیه کرده و متعفن می‌سازند. آنگاه مواد حاصل از تجزیه جسم مرده ، به مصرف تغذیه حیوانات و نباتات دیگر می‌رسد و به این طریق به حیات ادامه می‌دهند.

اکتشافات دیگر پاستور
پاستور ، در سال 1881 ، واکسن سیاه‌زخم را برای علاج قطعی بیماری گوسفندان کشف نمود. بعد از آن ، برای درمان بیماری هاری مطالعه فراوان نموده، نتیجه مطالعات خود را در سال 1885بر روی انسان آزمایش نمود و موفق شد که انسان را از آن تاریخ به بعد ، از مرض هاری نجات دهد. همچنین تحقیقات زیادی را در مورد عمل باکتری‌ها از جمله انگور به شراب نمود.

مرگ پاستور
پاستور در سال 1895 ، در حومه پاریس درگذشت و جسد وی در محل انستیتو پاستور به خاک سپرده شد.

ماخذ : http://243.blogfa.com/post-29.aspx



پادشاهان مردم دوست برگزیدگان پروردگارند . بزرگمهر بختگان

مال هم مایه سربلندی و آسایش است ، و هم سبب خواری و پریشانی . اگر به آیین خرد صرف شود آفریننده شادی و برآورنده نام نیک است ، اما اگر بنهند و نخورند یا چنانکه باید بکار نبرند بهای سنگ و گوهر شاهوار یکی است . بزرگمهر بختگان

اگر امیدواری که رنجت بار نیکو دهد هرگز گفتار آموزگاران را خوار مدار و از فرمانشان سر مپیچ . بزرگمهر بختگان

توانگر کسی است که به آنچه خداوند توانا نصیبش کرده خرسند باشد . زیرا شوریده بخت تر و پراکنده خاطرتر از آزمند کسی نیست . بزرگمهر بختگان

بیدارترین ، هشیارترین ، و پسندیده ترین کسان ، دانای سالخورده ای باشد که دانش به تجربت آموخته است . بزرگمهر بختگان

آنکه در طلب کمال است باید خرد ور و با دانش باشد . بزرگمهر بختگان

به بسیار گفتن آبروی خود مبر . بزرگمهر بختگان

خوشا به حال پیمان منشانی که وجودشان به پیرایه پاکی و شرم آراسته شده . بزرگمهر بختگان

اگر پرسند کیستی باید هنرهای خویش را بشماری . بزرگمهر بختگان

باید پیوسته به پروردگار بی همتا رو آوریم ، در هر کاری او را بینا دانیم و باور کنیم که روزی ده مختار اوست . بزرگمهر بختگان

آز مایه نگرانی و تشویش خاطر است . بزرگمهر بختگان

در حق کسی که قدر نیکمردی نشناسد نیکی نشاید . بزرگمهر بختگان

گشاده دلان بختیارانند . بزرگمهر بختگان

آسوده حال کسی است که بردبار است . بزرگمهر بختگان

آن که آرزوی سروری دارد باید هنر بسیار داشته باشد. بزرگمهر بختگان

هرگز در کژی و کاستی نمی کوبد و جز ره رادی و راستی نمی پوید . بزرگمهر بختگان

هفت چیز نشان بی خردی است : خشم آوردن بر بی گناه ، بخشش به ناسزاوار ، ناسپاسی به یزدان ، پراکندن راز ، دست زدن به کار ناسودمند ، اعتماد به مردمان نا استوار ، لجاج و ستیهندگی در درغگویی . بزرگمهر بختگان

کسی که در انجمن خاموش بماند دل آسوده است . هوش و دل و جان از شنیدن و به خاطر سپردن سخن دانندگان توشه می یابد . بزرگمهر بختگان

هنر خردمند در این است که عیب خویش را دریابد و به رفع آن بکوشد . بزرگمهر بختگان

چون به کسی اجازه دادی که در حضورتو سخن بگوید بر او درشتی و تندی مکن و بمان تا سخنش را به پایان برد . بزرگمهر بختگان

چون دل راست اندیش و زبان راستگو باشد در کاستی و نادرستی بسته می شود . بزرگمهر بختگان

از دانش آموختن هیچ زمان ناآگاه ممان ، گرچه در این راه رنجها کشی ، مبادا که دلت از آموختن ناتوان و آشفته گردد . بزرگمهر بختگان

خرد ، آدمی را گرانبهاترین چیز است ، و خداوند خرد در هر دو جهان کامروا و سرافراز است . و اگر از خلعت خرد محروم بود دانش بجوید ، چه دانشور سرور سروران است . و اگر از آن هم بی بهره بود باید دلیر باشد و در میدان نبرد بی باک باشد تا در نظر پادشاه گرامی ، و پیوسته شاد و فرمانروا باشد .و اگر این نیز نداشت دیگر درخور زنده ماندن نیست ، و بهتر است که مرگ وی را دریابد . بزرگمهر بختگان

آنکه در آموختن جهد نمی کند هرگز نباید در انجمن دانایان لب به گفتار بگشاید . بزرگمهر بختگان

دوستان برای نخجیر دشمنان چون تیر و پیکان اند . بزرگمهر بختگان

در نظر خردمند شادیی که غم به دنبال دارد بی ارزش است . بزرگمهر بختگان

تن به تن آسانی و کاهلی نباید سپرد . کاری باش و از این راه شادی و آسایش فراهم کن . بزرگمهر بختگان

چون بخشنده ای با مستحق بخشش و کرم کرد در دل احساس شادی و فرح کند ، و ببالد . اما نیکی کردن به ناسزاوار روا نیست ، چه او هرگز قدر احسان را نمی شناسد و همچنانکه از خار خشک گل نمی روید ، ارج نهادن به نیکی را نمی داند . اگر از گنگی یا کری چیزی بپرسیم دور نیست که به گونه ای پاسخ گوید ، اما نشدنی است که نااهل و ناسزاوار قدر احسان را بشناسد و سپاس گوید . بزرگمهر بختگان

بد نژادان و بدگوهران اشتباه کار را باید از درگاه خویش براند تا نیکان از گزندشان در امان بمانند . بزرگمهر بختگان

شهریاری در خور آفرین است که مردمان راستگو و پرهیزگار از او گزند نیابند . و شراندیشان و بدان از بیمش اشتباه و گناه نکنند . بزرگمهر بختگان

رشک بردن زهر جان است ، و همنشینی و همزبانی با مردمان سخن چین و دو روی پر گزند . بزرگمهر بختگان

اگر کسی نه در وقت ضرورت سخن گفت قدرش شکسته می شود . بزرگمهر بختگان

خردمند به چیزی که اگر به دستش نیاید غمگین و دلازرده می شود ، هرگز دل نمی بندد . بزرگمهر بختگان

گرانبهاترین خلعت ایزدی خرد است . اگر زورمندی بی خرد باشد در حقیقت ناتوان و خوار و بی خریدار است . بزرگمهر بختگان

مرگ نادان به از زندگی اوست . بزرگمهر بختگان

اگر روزی به چیزی نیازمند شدی به ملک و مال و دیگر اسباب حشمت و بزرگی خویش مناز . به کار و پیشه ای بپرداز که نامت سبک و ننگین نشود . بزرگمهر بختگان

دوستی برای خود برگزین که به گاه سختی و درماندگی مددکارت باشد. بزرگمهر بختگان

در نظر مردم سخن سنج قدر سخن بیش از گنج است . بزرگمهر بختگان

کوشیدن به کار ناشدنی خلاف خرد است که در آهن به آب رخنه نتوان کرد . بزرگمهر بختگان

مبادا که از دشمن همزور بیم کنی ، اما اگر در نبرد سستی نمایی نگون بخت و شکسته می شوی . بزرگمهر بختگان

بیهوده گوی در نظر هیچ کس قدر ندارد . بزرگمهر بختگان

ستوده و نیک فرجام کسی است که دادگر و نیکنام و در کردار و گفتار به هنجار باشد . بزرگمهر بختگان

آنچه دلخواه همه است جز تن درستی نیست ، که اگر کسی روزی از آن محروم شد آرزویی جز بدست آوردنش ندارد . بزرگمهر بختگان

فر و شکوه زمانی فزونی می یابد که دانا نزدمان ارجمند باشد ، و کام بدخواه را به زهر بی اعتنایی بیالایم . بزرگمهر بختگان

برترین دانش ها یزدان پرستی است . بزرگمهر بختگان

دانایان روشندل می دانند که دوران زندگی دراز نیست ، تن آدمی از این جهان است و روان از سرای دیگر . بزرگمهر بختگان

دل در آرزوی آنچه دسترسی بدان متصور نیست نباید بست ، از آنکه مایه رنج تن و بلای جان است . بزرگمهر بختگان

کسی در شمار دانایان است که بر آنچه از دستش رفته افسوس نخورد ، از نایافته به رنج نباشد ، چون در طلب مرادی با سختی رویا رو شود سست نگردد و دل به ناامیدی نسپارد . بزرگمهر بختگان

خود را با هوس نزدیک مکن که خرد از تو روی بر می تابد . بزرگمهر بختگان

اگر خرسند و رضا باشی زندگی به دلخواه می سپاری . بزرگمهر بختگان

در آیین خرد در هر کاری اندیشه باید . بزرگمهر بختگان

برای آدمی دشمن دانا از دوست نادان بهتر است . بزرگمهر بختگان

دیو کین و دیو سخن چینی گزنده است . سخن چین هرگز جز به دروغ لب نمی گشاید . گفتارش همیشه بی فروغ است .دو روی و سخن چین از مهر یزدان بی بهره اند و از او در هراسند . بزرگمهر بختگان

هرکس گوش نصیحت نیوش داشته باشد ، و دل به آموختن بسپارد ، بسا سخنان سودمند که از دانایان بشنود . بزرگمهر بختگان

کسی که زبانش را از بد گفتن باز دارد ، و دل هیچ کس را به گفتن سخنان زشت نیازارد . بزرگمهر بختگان

به نزدیک خردمندان چهار چیز بر پادشاهان عیب است : ترسیدن در میدان جنگ ، گریز از بخشندگی ، خوار داشتن رای خردمندان ، شتابزدگی و نا آرامی و بیقراری در کارها . بزرگمهر بختگان

سخنی که سودی در آن نیست نگفتن بهتر ، چه سخن بی سود در مثل مانند، آتشی است که دودش بسیار و گرمی و فروغش سخت اندک باشد . بزرگمهر بختگان

برای نادان پیرایه ای سزاورتر و زیباتر از خاموشی نیست . بزرگمهر بختگان

فرخنده روزگار کسی است که اهرمن او را از راه راست بیرون نبرد و همواره بی گناه زندگی کند . بزرگمهر بختگان

کسی که به حکمت پروردگار معتقد و خستو باشد به بد ونیک روزگار نمی پردازد چنین بنده ای در پرستیدن یزدان بیشتر می کوشد و از بد سکالی و پیروی دیوان می پرهیزد ، ناکردنی نمی کند و از رنجه کردن بی گناهان بیزاری می جوید . بزرگمهر بختگان

نام جستن بی دلیری میسر نمی گردد ، و زمانه از بددلان بیزار است . بزرگمهر بختگان

اگر شاه به تو مهربان باشد دلیر و گستاخ مشو ، از آنکه طبع شاه چون آتش است و دل شیر از آن می هراسد . بزرگمهر بختگان

اگر کوه با همه سنگینی و عظمت و صلابت که وی راست فرمان شاه را سبک دارد تیره رای خیره سری بیش نیست . بزرگمهر بختگان

به هنگام نبرد هوشیار و نگهدار تن خویش باش . چون دشمن در برابر تو ایستاد بر آشفته مشو و تدبیر نیکو کن . بزرگمهر بختگان

دل کسی که خاطر شاه دادگر از او مکدر باشد جایگاه دیو است . بزرگمهر بختگان

هر کس را سرنوشتی مقدر است . یکی روز و شب در طلب سربلندی و سروری به جان می کوشد و بهر ه اش جز خستگی و فرسودگی و نامرادی چیزی نیست . به تعبیر دیگر در کنار چشمه روشن و گوارا تشنه می ماند. از سوی دیگر بی هنری بختیار ، بی آنکه تن به کار و کوشش بسپارد ، روزگار بر او می خندد و از همه گونه آسایش و آرامش برخوردار می گردد . پروردگار چنین خواسته و تدبیر بر تقدیر کارگر نمی افتد . بزرگمهر بختگان

دانش برترین داده های یزدان پاک است . خردمند همیشه سرور است ، بزرگمهر بختگان

هر که تن درست و نیرو دارد هرگز سخن نادرست نمی گوید . دروغگویان همه بیمار و ناتوان و زبون اند . بزرگمهر بختگان

آنکه طالب آسایش جان و تن است باید شکیبا و بردبار باشد ، در دوستی و داد و ستد با مردم کژی و کاستی و فریبکاری نکند . چون گناهی از کسی بیند و بر او دست یابد ببخشد ، و کینه خواه و تیز خشم و دشمن سوز و نا بردبار نباشد . بزرگمهر بختگان

آنکس بر خویشتن نگهبان دارد که برای رسیدن به هوس و آرزوهای کوچک قدر نیکخویی و جوانمردی را نشکند ، و اگر فزونی و کامیابی بد روزگار را دید تن به پستی و زبونی نسپارد . بزرگمهر بختگان

بخشنده نیکخوی آن کس است که به بخشش جانش را آراسته گرداند . دور از جوانمردی است که بخشنده بر آن کسی که چیزی به او داده یا خیری رسانده منت نهد . بزرگمهر بختگان

ده چیز بر ده گروه خاصه بر دانش پژوهان نکوهیده است : دروغ گفتن به فرمانروا ، سپهبدی که زر بر سپاه خویش نپراگند ، مرد سپاهی که از پیکار بهراسد ، دانشمندی که چون چیزی در نظرش مطبوع افتد دل به هوس سپارد و از گناه نترسد ، پزشکی که خود بیمار و دردمند شود . تنک مایه ای که به دروغ به سرمایه و دارایی خویش نازد ، سفله ای که بر هر کس که چیزی دارد رشک برد ، خردمندی که زود خشم بود ، و به چیز کسان طمع ورزد ، کسی که رهنمایی از نادان امید دارد ، و آنکه کارگاه و یا بنیادی سترگ را به کاهلی سپارد ، و بی خردی که خردجوی نباشد . بزرگمهر بختگان

آدمی باید از گناه بپرهیزد ، هر چه را به خویش نمی پسندد به دوست و دشمن خود روا ندارد . بزرگمهر بختگان

خرد بر سر جان چون افسری تابنده است و مدارا و مهربانی به قدر همسنگ خرد است . بزرگمهر بختگان

آنکه به خداوند پاک و مهربان بیش از دگران امید و بیم بسته است ، بیش از همه در خور ستایش است . بزرگمهر بختگان

روشندل و نکته دان کسی است که سخنان کوتاه و پر معنی بگوید . بزرگمهر بختگان

دل اهل دانش وقتی شاد می گردد که بردبار بوده و مردم بی شرم را به خویش نزدیک نکند . بزرگمهر بختگان

زورمندترین و پر گزنده ترین اهرمن آز است ، که دیوی است ستمکار و دیر ساز . بزرگمهر بختگان

خردمند هرگز غم آنچه را از دستش رفته نمی خورد ، حتی اگر عزیز ترین کسش مرد و وی را به خاک سپرد ، شکسته غم و درد نمی گردد ، دیگر آنکه مرد خردور از نادیدنیها چنان دل می کند که باد از بید می گذرد . بزرگمهر بختگان

همرزمان هوشیار اختیار کن ، و اگر خصم بر تو تیز گردیداز او برمتاب . اما چون یقین کردی که در برابر او تاب پایداری نداری به جنگ مکوش و با خصم پر توان میاشوب . بزرگمهر بختگان

در خوردن اندازه نگهدار که پر خوردن مایه زورمندی نیست . بزرگمهر بختگان

چون دانستی که خدا از خاکت آفریده کردنکشی و خود رایی مکن . بزرگمهر بختگان

اگر بخردی هرگز گرد بدی مگرد ، که نیکوترین کسان آن بود که بیرون و دترونش پاکیزه و نیک باشد . بزرگمهر بختگان

دل آدمی بنده آرزوست ، سرشتها یکسان نیست ، هر کس خویی دارد ، و جویا و خواهان چیزی است . بزرگمهر بختگان

خرد در نظر گاه مردمان آزاده و نیکخو جهان پر از شادی و شکوه می نماید . بهره خردمندان و امید واران همیشه شادکامی است . بزرگمهر بختگان

دبیر اگر رایمند و هوشمند باشد ، خط نیکو بنویسد ، کم گو ، پارسا، شکیبا ، با دانش ، راستگوی، وفادار ، و تازه روی باشد شرف همصحبتی فرمانروا را می یابد . بزرگمهر بختگان

هر که را زر و سیم و خواسته است باید در خرج کردن اندازه نگهدارد ، نه چندان گشاده دست باشد که مدتی کوتاه بی چیز و بینوا گردد ، و نه چندان در نگهداری آن بکوشد و برخود سخت بگیرد که به مال اندوختن و خست طبع منسوب و معروف شود . بزرگمهر بختگان

هرگز سخنی که خرد نپسندد بر زبان میاور . بزرگمهر بختگان

دانا هرگز برده و زبون خواسته نمی شود ، و در راه اندوختن مال ، خویش را در تنگی و رنج نمی افگند .اما خصم خرد و روان روشن ، کردار بد است . بزرگمهر بختگان

شتاب زدگی از سبکساری باشد ، و هر که شتابزده باشد و آهستگی ندارد همواره پشیمان و غمناک باشد ، و مردم سبکسار در چشم مردمان حقیر باشد . بزرگمهر بختگان

فرو ریزی سلسله های بزرگ از آن جهت است که بر کارهای بزرگ کاردان خُرد و نادان گماشتند ، و دیگر آن که دانش را و اهل دانش را دشمن داشتندی . بزرگمهر بختگان

خردوران همیشه به راه آزادگان و راستان می روند . بزرگمهر بختگان

خود رایی و خودبینی ، همه کام و مراد خود طلبیدن و دیگران را نامراد و خوار و زبون خواستن ، راه اهرمن ، و دل به بهی و نیکی سپردن راه یزدان است . بزرگمهر بختگان

آنکه پیروی خرد است دل به هوس نمی سپارد . بزرگمهر بختگان

هر که را جان نگهبان تن باشد و خرد به او فرمانروایی کند زندگیش سراسر آسایش و روشنی است. بزرگمهر بختگان

توانگر راستین کسی است که آز در دلش راه نیافته است . بزرگمهر بختگان

شاه به دانایی و خاطر نگهداشتن مردمان نامبردار است نه به خودستایی و کبر و خودبینی و بیدادگری . بزرگمهر بختگان

پرحرف را که دشمن راستی و خصم روان پاک است هرگز نپذیر . بزرگمهر بختگان

بیزاری بجوی از کسی که دریغش می آید که کسی از نیکی و یاری کس دیگر بهره یابد ، نه دانشور است و نه می خواهد که از دانش دیگران سود جوید . بزرگمهر بختگان

دانای روشندل کسی است که به فرمان دیو از راه یزدان پاک جهان آفرین برنگردد. بزرگمهر بختگان

آنکه خشم بر او چیره نشود و بر گنهکار سخت نگیرد از گزند در امان است . بزرگمهر بختگان

دیو خشم چنان پر جوش و خروش است که هوش و خرد را زبون خویش می کند . دیوی پر آژنگ چهر که به هیچ مهربانی آرام نگیرد . بزرگمهر بختگان

هر کس از بند آز برهد ، و پیوسته بی نیاز بماند براستی نیکبخت است . بزرگمهر بختگان

ناسپاس رای و شرم ندارد . بزرگمهر بختگان

خرد در پیکار با دیوان برنده ترین سلاح ها ااست در برابر شمشیر تیز دیو ، خرد جوش است و جان بدان روشن . بزرگمهر بختگان

درگاه فرمانروا بسان دریاست ، جوینده ای از دریا ریگ به کف می آورد و دیگری دُر شاهوار . بزرگمهر بختگان

کسی که بنده گنج و درم نباشد هرگز پراگنده خاطر و دژم نمی گردد . بزرگمهر بختگان

هیچکس پر آوازه و به نیکی سمر نمی گردد مگر آنکه از بدیها بپرهیزد . بزرگمهر بختگان

برای رسیدن به هدف و مقصود بهترین راه آن است که از راه راست رو نگر داند و از گناه بپرهیزد ، بی گمان آرام ، و کام و نام نصیبش می شود . بزرگمهر بختگان

کسی که به آنچه دارد رضا و خرسند است هرگز رنج و تیمار و بدی در دلش راه نمی یابد . بزرگمهر بختگان

ارزش هر کس به قدر خرد اوست . بزرگمهر بختگان

مردم خوش منش خویشتن دار همیشه در نظر همگان گرامی اند . بزرگمهر بختگان

خردمندی که بخشنده و دانشور و دادگر و نژاده باشد هرگز بد خو نمی شود . بزرگمهر بختگان

گیتی همه فسانه و باد است ، و آنچه بر آدمی می گذرد سراسر خواب و خیال را ماند ، آنچنانکه آدم وقتی از خواب بیدار می شود از آنچه به خواب دیده اثر نمی یابد ، تلخیهای و شیرینی های زندگی نیز پایدار نمی ماند . بزرگمهر بختگان

سخنهای بلند و نیکو را فراموش مکن که سخن بر تخت شاهی تاج است . بزرگمهر بختگان

خرسندترین آدم کسی است که دل از مهر و موافقت گردان سپهر برگیرد . بزرگمهر بختگان

امید ، آهستگی و ملایمت زندگی را روشن و شیرین می کند ، خشم و تیزی مایه رنج و بلاست . آهسته رو از عیبجوی می گریزد و شرم و آهستگی را دوست می دارد . بزرگمهر بختگان

آن کس که به آموختن کوشاتر و گوشش به دانش نیوشاتر است ، امیدوارترین کسان است . بزرگمهر بختگان

کسی لیاقت سرفرازی و سروری را دارد که فروتن ، بخشنده باشد ، بکوشد ، بجوید ، با همراهان همدل در طلب دانش و تجربه سفر کند ، و همیشه با همه کس به مدارا و آهستگی رفتار نماید . بزرگمهر بختگان

کسی که دلش از بیم نداری و بینوایی نلرزد وجودش همیشه لبریز شادی است . بزرگمهر بختگان

بد خو چنان به رنج اندر است که از زندگانی و تندرستی و خواسته لذت نمی برد . بزرگمهر بختگان

سنگین ترین چیزها برای آدم بار گناه است . بزرگمهر بختگان

بهترین خو سازش و آشتی خواهی است . بزرگمهر بختگان

هر که نیک نهاد و پاک منش و کوشا باشد ، به آنچه سزاوار است می رسد . بزرگمهر بختگان

بیهوده گویان پند آموزند ، زیرا هشیاران عیب ایشان را به دیده می نگرند و از بیهوده گویی می پرهیزند . بزرگمهر بختگان

ماخذ : http://bufsystem.persianblog.ir/post/64



{سپتامبر 12, 2009}   آیا تکرار تاریخ ممکن است

مردی مقابل پور سینا ایستاد و گفت : ای خردمند ، به من بگو آیا من هم همانند پدرم در تهی دستی و فقر می میرم ؟ پورسینا تبسمی کرد و گفت : اگر خودت نخواهی ، خیر به آن روی نمی شوی . مرد گفت گویند هر بار ما آینه پدران خویشیم و بر آن راه خواهیم بود .
پور سینا گفت پدر من دارای مال و ثروت فراوان بود اما کسی جز مردم شهرمان او را نمی شناخت . حال من ثروت ندارم اما شهرت بسیار دارم . هر یک مسیر جدا را طی کرده ایم . چرا فکر می کنی همواره باید راه رفته را باز طی کنیم .
مرد نفسی راحت کشید و گفت : همسایه ام چنین گفت . اگر مرا دلداری نمی دادید قالب تهی می کردم .

www.musiccloob.com آیا تکرار تاریخ ممکن است

پورسینا خندید و در حالی که از او دور می شد گفت احتمالا ترس را از پدر به ارث برده ایی و مرد با خنده می گفت آری آری…
متفکر یگانه کشورمان ارد بزرگ می گوید : گیتی همواره در حال زایش است و پویشی آرام در همه گونه های آن در حال پیدایش است .
این سخن اندیشمند کشورمان نشان می دهد تکرار تاریخ ممکن نیست . حتی در رویدادهای مشابه ، باز هم کمال و افق بلندتری را می شود دید .

ماخذ : http://www.cloobmusic.com/2009/09/blog-post_6686.html



{سپتامبر 10, 2009}   lovely message از وبلاگ خصوصی

سوت و کوره خونه وقتی سایه تو رو سرم نیست
نده آزارم که دیگه طاقتی تو این تنم نیست

اي ماهواره اميد
آيا در گستره مدار زمين ، نشاني از اميد گمگشته ما نيافتي ؟
اگر او را ديدي سلامش رسان و بگو : اي عزيز ، به خاک افتادگان منتظرند …

يادته واست جون ميسپردم ، الکي تو آغوشت ميمردم ؟
ولي تو فقط يه دفعه مردي ، که بگي ديگه بازي رو بردم !

هيچ باراني جاي پاي تو را از کوچه قلب و خاطرم نخواهد شست …

عشق آلوچه نیست که بهش نمک بزنی
دختر یا پسر همسایه نیست که بهش چشمک بزنی
غذا نیست که بهش ناخونک بزنی
رفیق نیست که بهش کلک بزنی
عشق مقدسه که باید پیشش زانو بزنی …

سر كلاس پاي تخته ، با يه تيپ شلخته ، با خط بد نوشتم ، زندگي بي تو سخته !!

زير اين سقف كبود . زير اين شعله سنگين سكوت . اگر از ياد تو يادي نكنم ، تك و تنها به خدا مي سوزم… ،

يه بوس ليمو شيريني برات فرستادم ، عزيزم بگيرش تا تلخ نشده …!

گرچه دوست نمي خرد مارا به ريالي ، ولي نفروشم تار مويش به جهاني

جزيره دلم را براي آمدنت چراغاني كردم ، اما باز هم بهانه آوردي و گفتي از آب مي ترسم

كوه چون سنگ بود تنها شد يا چون تنها بود سنگ شد…
من كه نه سنگ بودم نه كوه . پس چرا تنها شدم ؟

مثل كبريت كشيدن در باد ديدنت دشوار است !
من كه به معجزه عشق ايمان دارم . مي كشم آخرين دانه كبريتم را در باد. هر چه بادا باد !

تاتواني رفع غم از چهره غمناك كن . د رجهان گرياندن آسان است ، اشكي پاك كن ..

من که از یاد تمام آشنایان رفته ام ٬ وای بر من گر تو هم روزی فراموشم کنی …

آوای باد انگار آوای خشک سالیست / دنیا به این بزرگی یک کوزه سفالیست
باید که عشق ورزید ٬ باید که مهربان بود / زیرا که زنده بودن هر لحظه احتمالیست …

همیشه از شکستن دو چیز بترس
۱. دلی که دوست داره
۲. دلی که همیشه به یادته

منو به عنوان یک دوست به کدامیک از از اینها نسبت میدی ؟

ماه / آسمان / یخ / شن و ماسه / آتش / جاده / آب

جواب:

ماه : کسی که مشکلاتت رو باهاش در میون میزاری
آسمون : کسی که بیشتر از همه دوسش داری
یخ : شخصی که بیشتر از همه دلت براش تنگ میشه
شن و ماسه : کسی که برات بی اهمیته
آتش : کسی که دوست داری دوستت داشته باشه
جاده : کسی که ازش متنفری
آب : کسی که نیمه تو هستش . . .

خدا کند که بدانی که چقدر محتاج است ٬ نگاه خسته من به دعای چشمانت
تو هیچ وقت از پس صبر من بر نمیآئی در انتظار ٬ چه خالیست جای چشمانت . . .

تا حالا شده شوخی شوخی به چشام نگاه کنی تا بفهمی جدی جدی دوست دارم ؟

آتشی که عشق روشن می کند بسیار بیشتر از سردی و خاموشی ای است که تنفر به بار می آورد

زندگی قصه تلخیست که از آغاز است
بس که آزرده شدم چشم به پایان دارم . . .

دلم در هر تپش ۱۰۰ بار آواز تو را میخواند ٬ نمیدانم تو هم یاد دل ما میکنی یا نه ؟

سلامی به گرمي آش رشته، كه روش با پيازداغ نوشته:
«دوست دارم فرشته »

آينده جوانان را از روي خواسته ها ، و گفتار ساده اشان ، مي توان پي برد ، نپنداريم که ميزان دارايي و يا امکانات آنها ، دليلي بر پيروزي و شکست آنهاست ، تنها مهم خواسته و آرزوي آنهاست

کسي که مي ماند و نمي پرد به يک راز بزرگ آگاه گشته و آن فلسفه پرواز است. اُرد بزرگ

شيشه ها شكستنيست
زندگي گذشتنيست
اين فقط محبت است كه هميشه ماندنيست

بهترین پیروزی ، پیروزی بر نفس است ، ما با عوض کردن خود می توانیم تمام زندگی و گرایش های اطرافیان خود را به سادگی عوض کنیم

اشک بهترين پديده ي دنياست ولي تا زيباترين چيز ها رو از انسان نگيره خودشو تقديم نميکنه

اگه خرابی خرابتم
اگه مستی شرابتم
اگه هستی کنارتم
اگه نیستی بیادتم

با رفیقان می نشینی از غریبان یاد کن
این دل بشکسته را هم با پیامی شاد کن

ماخذ : http://ismailjan.blogfa.com/post-3.aspx




آينده همان است که ما مي انديشيم. مارک اورل

اهل فرهنگ و هنر ، سازندگان آينده اند . ارد بزرگ

بهترين راه پيش بيني آينده ، ساختن آن است. برايان تريسي

آينده از آن کساني است که به استقبالش مي روند . فردريش نيچه

وفاداري به حال است که وفاداري به آينده را آماده مي سازد . فنلون

انديشه و انگاره اي که نتواند آينده اي زيبا را مژده دهد ناتوان و بيمار است . ارد بزرگ

برنامه ريزي ، آوردن آينده به زمان حال است تا بتوانيد همين الان کاري براي آن انجام دهيد. آلن لاکين

راز بزرگ زندگي در شکيبايي است و نبايد به خاطر يک آينده ي مبهم زمان حال را بر خود تلخ کرد. ژان داويد

فرهنگ هاي همريشه ، انگيزه اي توانمند است که موجب همبستگي کشورها در آينده مي گردد . ارد بزرگ

خردمندان و دانشمندان سرزمينم ، آزادي اراضي کشور با سپاه من و تربيت نسلهاي آينده با شما ، اگر سخن شما مردم را آگاهي بخشد ديگر نيازي به شمشير نادرها نخواهد بود . نادر شاه افشار

آينده جوانان را از روي خواسته ها ، و گفتار ساده اشان ، مي توان پي برد ، نپنداريم که ميزان دارايي و يا امکانات آنها ، دليلي بر پيروزي و شکست آنهاست ، تنها مهم خواسته و آرزوي آنهاست . ارد بزرگ

هرگز به کودکانتان نگوييد پيشه آينده اش چه باشد همواره به او ادب و ستايش به ديگران را آموزش دهيد چون با داشتن اين ويژگيها هميشه او نگار مردم و شما در نيکبختي خواهيد بود و اگر اينگونه نباشد هيچ پيشه اي نمي تواند به او و شما بزرگواري بخشد . ارد بزرگ

وقتي پا در رکاب اسب مي نهي بر بال تاريخ سوار شده اي شمشير و عمل تو ماندگار مي شود چون هزاران فرزند به دنيا نيامده اين سرزمين آزادي اشان را از بازوان و انديشه ما مي خواهند . پس با عمل خود مي آموزانيم که پدرانشان نسبت به آينده آنان بي تفاوت نبوده اند .و آنان خواهند آموخت آزادي اشان را به هيچ قيمت و بهايي نفروشند . نادر شاه افشار

ماخذ : http://regak.blogfa.com/post-78.aspx



{سپتامبر 9, 2009}   سخن

فردریش نیچه :آنچه آدمی را والا می کند مدت احساس های والا در اوست نه شدت آن احساس ها.

ویلیام جیمز : خوشبختی ، جستن خوشبختی است نه یافتن آن

فلمز : یکبار پشیمان نشدم بر اینکه چرا گفتم ولی باره ندامت بردم به آنچه گفتم

فارابی : آنکه نفس خود را بالاتر و برتر از آنچه که هست داند هرگز به سرحد کمال نرسد

فلمز : یکبار پشیمان نشدم بر اینکه چرا گفتم ولی باره ندامت بردم به آنچه گفتم

فارابی : آنکه نفس خود را بالاتر و برتر از آنچه که هست داند هرگز به سرحد کمال نرسد

فرانتس کافکا :دانش در عین حال پله ای است که به زندگی جاودان رهبری می کند و سدی است که جلو این زندگی را میگیرد.

مولانا :بگذار آبها ساکن شوند تا عکس ماه و ستاره ها را در وجود خود ببینی.

زندگی را دور بزن و آن گاه که بر تارک بلندترین قله ها رسیدی، لبخند خود را نثار تمام سنگریزه هایی کن که پایت را خراشیدند

جرج برنارد شاو :

آنكه می تواند ، انجام می دهد،آنكه نمی تواند انتقاد می كند. .

انشتین می گه : اگر انسان ها در طول عمر خویش میزان كاركرد مغزشان یك میلیونوم معده شان بود اكنون كره ی زمین تعریف دیگری داشتچ

نگارنده و سخنگویی که دیگران را کوچک و خوار می داند ، خود چیزی برای نمایش و بروز ندارد » . ارد بزرگ
خود را قربانی کنیم بهتر است تا دیگران را » . گاندی

مرا دوست بدار،اندكی ولی طولانی » . كریستوفر مارلو

نگاهت رنج عظیمی است، وقتی بیادم می‌آورد كه چه چیزهای فراوانی را هنوز به تو نگفته‌ام » . آنتوان سنت اگزوپری
کردار ناپسند خویش را با دارایی زیاد هم نمی توانی پنهان سازی » . ارد بزرگ

فكر نو بسیار ظریف و حساس است ،با یك ریشخند كوچك می میرد و كنایه ای كوچك آن را بسختی مجروح می كند » . هربرت اسپنسر

كسی كه دارای عزمی راسخ است ،جهان را مطابق میل خویش عوض می كند » . گوته

لازم نیست گوش كنید، فقط منتظر شوید . حتی لازم نیست منتظر شوید ، فقط بیاموزید آرام و ساكن و تنها باشید. جهان آزادانه خود را به شما پیشكش خواهد كرد تا نقاب از چهره‌اش بردارید انتخاب دیگری ندارد؛ مسرور به پای شما در خواهد غلطید » . فرانتس كافكا

برای پاک کردن کتاب ها کافی است آن ها را باز نکنیم.آدم ها هم همین طور: برای محو کردن شان کافی است هرگز با آن ها صحبت نکنیم

یک کلکسیونر و یک حسود فرق زیادی با هم ندارند، هر دو در هراس از دست دادن یک قطعه اند

زندگی یعنی یک سار پریداز چه دلتنگ شدی؟ دلخوشی ها کم نیست. کفتر این هفته ، کودک پس فردا.یک نفر دیشب مرد، و هنوز نان گندم خوب است!

شاعری وام گرفت.

شعرش آرام گرفت.

زندگی آبتنی كردن پی در پی در حوضچه اكنون است

خنده بر لب میزنم تا كس نداند راز من …… ورنه این دنیا كه ما دیدیم خندیدن نداشت

نیچه : غم خودش ما را پیدا می کند باید دنبال شادیها گشت.

مارسل پروست : شادی زمان و مکان نمی خواهد کافی است دل بخواهد.

هوارد فاست : بزرگترین شادی تولد است و بزرگترین غمها مرگ.

ساموئل امایلز : عشق و سختی بهترین وسیله آزمایش زندگی زناشویی است.

بتهوون : بهترین لحظات زندگی من لحظاتی بود که در خواب گذراندم.

گوته : عشق، افسر زندگی و سعادت جاودانی است.

رومن رولان : دوستی که شما را درک می کند، شما را می سازد.

کریستوفرمورلی : موفقیت تنها یک چیز است این که : زندگی را به دلخواه خود بگذرانید.

آنتوان چخوف : انسان همان چیزی است که خود باور دارد.

تئودور روزوست : در هر جا که هستید و با هر چه که در اختیار دارید کاری بکنید.

ارد بزرگ : در پشت هیچ در بسته ای ننشینید تا روزی باز شود ، در دیگری را جستجو کنید و اگر نیافتید همان در را بشکنید.

آنتونی رابینز : زندگی خود را بصورت شاهکاری بی همتا در آورید.

آلبرت انیشتین : در سقوط افراد در چاه عشق، قانون جاذبه تقصیری ندارد.

اُرد بزرگ : آنکه نصیحت پذیر نیست در حال سقوط در چاله ضعف و زبونی است.

جرج الیوت : برای ارواح بشری چه چیزی بالاتر از این است که در هر رنج و محنتی غمخوار یکدیگر و در هر شادی شریک خنده های هم و در خلوت خاطرات یکدیگر تنها تصاویر ماندگار و ابدی وجود هم باشند.

آنتونی رابینز : اگر از نیروی عشق استفاده نکنیم تدریجا فراموشمان می شود.

گوته: هر کسی که راه می رود ، می تواند گم شود.

کیم وو چونگ : شما بدون تسلط بر خود نمی توانید فاتح دیگران باشید.

مارکز: اگر کسی ترا آنطور که میخواهی دوست ندارد، به این معنی نیست که تو را با تمام وجودش دوست ندارد.

برایان تریسی : بهترین راه پیش بینی آینده، ساختن آن است

گوته : در درون جسارت، نبوغ و قدرت سحر آمیزی نهفته است.

ناشناس : هر کجا می روی، با تمام قلبت برو.

تاگور : آسمان برای گرفتن ماه تله نمی گذارد ، آزادی ماه است که او را پایبند می کند.

ناشناس : سرمایه های هر دلی، حرفهایی است که برای گفتن داره.

الکساندر دوما : زنانیکه می خواهند مرد باشند، زنانی هستند که نمی دانند زن هستند.

اندرو ماتیوس : شانس هرگز کافی نیست.

مارکز : دوست واقعی کسی است که دستهای تو را بگیرد ولی قلب ترا لمس کند .

آنتونی رابینز : قانون احتمالات یادت نره ، بالاخره یک نفر خواهد گفت بله.

آنتونی رابینز : اگر فکر می کنید که موفق می شوید یا شکست می خورید، در هر دو صورت درست فکر کرده اید.

لارو شفکو : وقتی انسان آرامش را در خود نیابد ، جستجوی آن در جای دیگر کار بیهوده ای است .

امرسون : در تاریخ جهان ، هر لحظه عظیم و تعیین کننده ، پیروزی نوعی عشق است.

ناشناس : دنبال کسی نگرد که بتوانی با او زندگی کنی، دنبال کسی باش که بدون او نتوانی زندگی کنی.

ناشناس : عشق، فراموش کردن خود در وجود کسی است که همیشه و در همه حال ما را به یاد دارد.

ضرب المثل ایتالیائی :عشق یعنی ترس از دست دادن تو.

توماس ادیسون : یک درصد نبوغ ، 99 درصد عرق ریختن.

هولمز : مهم این نیست که در کجای این جهان ایستاده ایم، مهم این است که در چه مسیری گام بر می داریم.

مارکوس گداویر : سعی نکنیم بهتر یا بدتر از دیگران باشیم، بکوشیم نسبت به خودمان بهترین باشیم.

ویلیام جیمز : مغز ما یک دینام هزار ولتی است که متاسفانه اکثرمان بیش از یک چراغ موشی از آن استفاده نمی کنیم.

ناشناس : تنها بنائی که هر چه بیشتر بلرزه، محکمتر می شه، دل آدمی است.

آنتونی رابینز : برای اینکه تغییری ارزش واقعی داشته باشد باید پایدار و ماندگار باشد.

کاترین پاندر : یکی از عظیم ترین اسرار عشق و محبت این است که بیاموزید: چگونه آرمان ها و اندیشه های ناهماهنگ را از ذهن خود بزدائید و همواره آرزوهایی کنید که صادقانه می خواهید نه آن چرا که فکر می کنید شاید بتوان بدست آورید.

برتراند راسل : کار اخلاقی آن کاری است که در دور دست ، منافع ما را تامین می کند و کار غیر اخلاقی یعنی کاری که انسان ، فقط همان نزدیکش را ببیند .

برتراند راسل : تمام آنچه را ما در این جهان می بینیم دارای علتی است و اگر زنجیر علت ها را دنبال کنیم سر انجام به نخستین علت می رسیم و این نخستین علت را خدا می نامیم .

یانیس ریتسوس : شعر، حافظه ی آینده است.

ویل دورانت : بخش عمده ی تاریخ حدس است و بقیه تعصب.

فردریش نیچه : به سراغ زنان می روی ؟ تازیانه را فراموش مکن !

برتراند راسل 2.gifدر مورد جمله بالا) سخن خوبی است اما افسوس که از ده زن نه زن پیش از بکار بردن تازیانه آنرا از دست مردان می گیرند .

فردریش نیچه : رسالت جوانان است که پایه های فساد کنونی تندرستی و فرهنگ را بلرزانند و تنفر و استهزاء را به جای این عقاید انبوه خالی از لطافت بر پا سازند. در انجام این کار ممکن است جوانان نافرهیخته بنمایند ولی تخریب و ویران سازی نخستین مرحله ی لازم در علاج و مداوای ِانسانیت جدید است

بودلر : شعر راستین ، انکار بی داد است.

یانیس ریتسوس : زبان شاعر، تنها برآیند یک کار نقد یا تحلیل نیست. سنتز واقعیت است با خیال و افسانه. سنتزی که توسط حواس – در رابطه ی متقابل با عقل – صورت می گیرد.

گوته: درهنر باید تیرگی و ابهام، بر روشنی و صراحت بچربد.

دیده رو : هنرمند، اشیا را با خورشیدی روشن می کند که از آن طبیعت نیست.

اورفیسم : نغمه ای هست که کیهان بر آن می گردد.

مانی : انسان تکامل یافته ترین اجزای جهان مادی است.

ژان پل سارتر : من در تن همه ی مردم رنج می کشم، من روی همه ی گونه ها سیلی می خورم، من با مرگ همه ی بی چارگان می میرم.

اوبالدیا : جهان را نگه دارید، می خواهم پیاده شوم.

شیلر : جهان برای مغز فراخ آدمی تنگ است.

لائوتزه : اول اندیشه، وانگهی گفتار

مثل لاتینی : اندیشه ی گوینده از گفتارش مهم تر است

مولانا : علت عاشق زعلت ها جداست *** عشق اسطرلاب اسرار خداست

آلبر کامو : ایستاده مردن بهتر از زانو زده زیستن است .

آلبر کامو : احترام به خویشتن بالاترین نعمت است .

آلبر کامو : سکوت اختیار کردن یعنی که ما به خود اجازه ی این باور را بدهیم که عقیده ای نداریم ، که چیزی نمی خواهیم

آلبر کامو : طغیان بنیادی است مشترک که هر انسانی نخستین ارزش های خود را بر آن بنا می کند .

آلبر کامو : من طغیان می کنم پس وجود دارم .

آلبر کامو : طغیان ، هر چند چون چیزی نمی آفریند ، در ظاهر منفی است ، اما چون آن بخش از انسان را که باید همواره از آن دفاع شود، آشکار می کند ، عمیقا مثبت است .

برتراند راسل : شور و شوق سه گانه ای بر زندگی من فرمانروا بود : شور و شوق عشق ، شوق راه جویی به دانش و شوق از میان بر داشتن رنجهای آدمیان . این شورها چون بادهای توفنده مرا به این سو و آن سو کشانده ، به سر کشی و طغیان خوانده ، به ژرف دریاهای دلهره و به سوی پرتگاه یاس و نومیدی رانده اند . آرزومندم از رنج بکاهم ، اما نمی توانم و از این بسیار در رنجم .

برتراند راسل : قدرت جدید علم به نسبت خردمندی انسان برای او سودمند است و به نسبت نادانی او زیان بار خواهد بود ، از این رو اگر بنا باشد تمدن علمی تمدن سودمندی باشد ، ضرورتا باید با افزایش علم ، خردمندی نیز باید افزایش یابد .

برتراند راسل : خرد مندی ، درک راستین از غایت های زندگی است و این حاصلی است که علم فی نفسه بر نمی آورد . بنا بر این اگر چه افزایش علم یکی از عناصر ضروری پیشرفت آدمی است ، ولیکن به خودی خود هیچ ترقی راستینی را ضمانت نمی کند .

ماخذ : http://khalaf2.blogfa.com/post-6.aspx



et cetera